انقلاب بحرین، استثنای انقلابهای جهان عرب
عمرو موسی دبیر کل اتحادیه عرب، معتقد است که ورود سربازان سعودی و اماراتی به بحرین اقدامی کاملا قانونی بوده است. این نامزد ریاست جمهوری آینده مصر سیاستمداری کارکشته است که در انقلاب بزرگ مصر و سقوط حسنی مبارک هیچ نقشی نداشته، ولی هنوز طرز تفکر خود را عوض نکرده است و همچون گذشته فکر میکند که برای رسیدن به سمتی مانند ریاست جمهوری باید از هماینک رابطه خوبی با کانونهای قدرت در خاورمیانه برقرار کند.
مطبوعات مصری اخبار زیادی را درباره فشار سعودی بر شورای نظامی مصر منتشر میکنند که نمیخواهد مبارک به دادگاه کشیده شود و یا سعودی امکان سرمایهگذاری در مصر را منوط به آن کرده است که قاهره از موضع شورای همکاری خلیج فارس درمورد بحرین علنا حمایت کند. به تعویق افتادن سفر نخست وزیر جدید مصر به ریاض را هم معلول این فشارها میدانند.
تنها اقدامی که پادشاه سعودی برای مقابله با اعتراضات مردم و روشنفکران در کشورش کرده، کشیدن چکهایی به مبلغ 140 میلیارد دلار است. ریاض هیچ ابزاری جز پول در دست ندارد و حتی رابطهاش را با نظام جدید مصر بر اساس پول تعریف و ترسیم میکند، بهویژه که میداند مصر ـ به سبب کاهش توریسم ـ رشد اقتصادی مطلوبی در یک سال آینده ندارد.
طبق منشور سازمان همکاری خلیج فارس، اگر کشورهای عضو مورد حمله خارجی قرار بگیرند، دیگر کشورها نیروی نظامی خود را برای کمک به آن عضو گسیل میکنند. مخالفان بحرینی میگویند که کشورشان با تهدید خارجی روبرو نبوده که ارتش سعودی وارد کشورشان شود. حتی اگر این موضوع هم نادیده گرفته شود، زمانی که اکثریت مردم بحرین با حضور ارتش سعودی و پلیس امارات متحه عربی در کشورشان مخالفاند، آیا این نیروها «اشغالگر» به حساب نمیآیند؟
دولتهای جهان در موضعگیری راجع به این انقلابها چند دستهاند و گاه دچار تناقض میشوند؛ ناچارند یکی را تأیید و دیگری را نفی کنند. جدا از اینکه دیدن مردمی آزاد و رهاشده از یوغ استبدادهای دیرپا لذتبخش است، ولی به نظر میرسد که منافع و مصالح حرف اصلی را میزند.
منابع آگاه میگویند که جفری فیلتمن، دسیتار وزیر خارجه امریکا در امور خاورمیانه، در ملاقات با یکی از رهبران مخالف بحرینی به وی میگوید که وقت چندانی ندارند و دولت سعودی بهزودی نیروهای خود را وارد بحرین میکند. ورود ارتش سعودی دو روز بعد از دیدار وزیر دفاع امریکا به منامه صورت گرفت. دولت امریکا بعد از اعتراضی مؤدبانه ترجیح داد که سکوت کند، چون منافع امریکا در بحرین دستنخورده باقی میماند.
زمانی که انقلاب تونس از مناطق دوردست شروع شد تا به پایتخت برسد، همه آن را «انقلاب بدون سر» نامیدند، چون رهبری مشخص و ایدئولوژی معینی نداشت. همین قصه در انقلاب مصر هم تکرار شد. در تونس و مصر احزاب و گروههای شاخصی وجود داشتند که ترجیح میدانند به عنوان محرک اصلی مردم شناسایی نشوند. در لیبی این خصوصیت وجود ندارد و معمر قذافی در 4 دهه حکمرانی جایی برای تنفس نگذاشته تا حزب و دستهای تشکیل شود و یا در سوریه هم هیچ حزبی جز حزب دولتی بعث وجود ندارد.
در بحرین وضعیت کاملا فرق میکند. مردم در این کشور با الهام از رخدادهای تونس و مصر و با سابقهای از سرکوب سالیان طولانی به میدان آمدند، ولی از همان ابتدا روشن بود که چه احزاب و سازمانهایی در ورای مردم قرار دارند و حتی برخی از آنها در پارلمان نماینده داشتند. در ابتدای خیزش مردم هم دولت بحرین به برخی رهبران تبعیدی اجازه بازگشت داد و تعدادی را هم از زندان آزاد کرد.
تفاوت دوم نهضت مردم در بحرین با موارد همسان در تونس و مصر و یمن و لیبی این است که در این کشورها سطح مطالبات مردم بهسرعت افزایش یافت و همه از اصلاحات نومید شدند و به سراغ رأس نظام رفتند و در مواردی هم وفق شدند؛ اما در بحرین خواست مردم هیچگاه از سطح اصلاحات فراتر نرفت: پادشاهی مشروطه و برگزاری انتخابات آزاد و تشکیل پارلمان واقعی و نخست وزیری که بر اساس اکثریت پارلمانی معرفی شود، و نه نخست وزیر کنونی که عموی پادشاه است و مانند قذافی 40 سال است دولت تشکیل میدهد.
پاسخ حکومت بحرین همان پاسخی بود که دیکتاتورها میدهند: سرکوب. چون دولت در سرکوب مردم ناتوان بود، سعودی و امارات و بقیه شورای همکاری به کمکش شتافتند و به بحرین لشکر کشیدند. برای توجیه هم مسئله شیعی و سنی را مطرح کردند و خود را مدافع بحرین در مقابل ایران نشان دادند. امریکا و غرب هم در مقابل سرکوب مردم بحرین سکوت کردند، چون منافع چنین ایجاب میکند.
تنها گام مهمی که اروپا در مقابل بحرین برداشته است، لغو دعوت لندن از ولیعهد بحرین برای شرکت در مراسم عروسی ولیعهد بریتانیاست. مسئولان انگلیسی مایلاند این اقدام را پاسخ به فشار سازمانهای طرفدار حقوق بشر در اروپا نشان دهند. شرکت ولیعهد بحرین در مراسم عروسی لندن هیچ امتیازی برای مردم بحرین شمرده نمیشود و لغو آن نیز به معنای همراهی با مردم اصلاحطلب بحرین نیست.
هرچه سرکوب در بحرین بیشتر میشود، سقف درخواستهای مردم هم بالاتر میرود و خواستههایی چون تبدیل نظام شاهی به جمهوری یا تشکیل شورای انتقالی، همچون لیبی، به گوش میرسد. دولتهای غربی خود را هوادار همه خیزشها در کشورهای عربی میدانند و حتی حاضرند همچون مورد لیبی وارد مرحله نظامی شوند، ولی استثنا کردن بحرین به سود منافع آنها در بلند مدت نیست، بهویژه اگر این شایعه درست باشد که ارتش سعودی بدون خواست بحرین وارد این کشور کوچک شده است.