ای شریح! مبادا این خانه را از مال دیگران خریده باشی و بهای آن را از راه حرام به دست آورده باشی؟ که در این صورت، دنیا و آخرت خود را تباه ساخته ای. این را بدان که اگر هنگام خریداری خانه نزد من آمده بودی قباله ای برایت می نوشتم که حتی با توجه به آن ، به خریدن خانه ای به قیمت یک درهم یا بیشتر علاقه نشان نمی دادی.
شریح بن حارث از شخصیت های معروف اسلامی است که 60 سال قاضی کوفه بود. نخستین کسی که وی را قاضی کرد، عمر بن خطاب در زمان خلافتش بود که از سال 18 تا 22 هجری بود شریح حدود چهل سال داشت. و در زمان عثمان نیز قاضی بود در زمان خلافت علی (علیه اسلام) نیز طبق اجازه ی ایشان بر قضاوت خود باقی ماند . بعضی سن وی را 183 و بعضی 120 سال نوشته اند.(1)
شریح شخصی هوشیار و زیرک بود و شناخت عجیبی به امور قضاوت و اصلاح امور مردم داشت. از خصوصیات او اینکه ریش نداشت و در میان عرب ضرب المثل بود که می گفتند: شریح از روباه زیرکتر و حیله بازتر است.
شریح در زمان خلافت امام علی علیه السلام خانه ای برای خود به هشتاد دینار خرید و آن را قباله خود کرد. این موضوع به حضرت گزارش شد. امام او را احضار کرد و فرمود: به من گزارش شده که تو خانه ای به قیمت 80 دینار خریده ای و آن را به نام خود قباله کرده ای و برای آن شهود و گواه گرفته ای؟
شریح در پاسخ گفت: درست گزارش داده اند. امام علیه السلام نگاه خشم آلودی به او کرد و فرمود: ای شریح! بزودی کسی (عزرائیل) به سوی تو آید که نه به قباله می نگرد و نه به امضای آن شهود و گواهان توجه می نماید، تو را از آن خارج می کند، و تنها تو را در گودال قبر می گذارد.
ای شریح! مبادا این خانه را از مال دیگران خریده باشی و بهای آن را از راه حرام به دست آورده باشی؟ که در این صورت، دنیا و آخرت خود را تباه ساخته ای.
این را بدان که اگر هنگام خریداری خانه نزد من آمده بودی قباله ای برایت می نوشتم که حتی با توجه به آن ، به خریدن خانه ای به قیمت یک درهم یا بیشتر علاقه نشان نمی دادی.
حضرت علی علیه السلام به شریح می فرمایند نسخه قباله ی من برایت چنین بود.(2) این چیزی است که بنده دلیل از مرده ای که آماده کوچ است، خریداری کرده که خانه ای از سرای غرور، در محله فانی شوندگان و در کوچه ی هلاک شوندگان قرار دارد .
( تا این بخش از نامه را دنبال کردیم تا به این فراز مهم حضرت برسیم که با تصویر سازی زیبای حضرت فضایی که شریح و افعال ایشان در آن قرار گرفته اند را تجسم نموده و با حساسیت و دقت در امور زندگی مراقب اعمال و کردار خود باشیم که با فراز و نشیب روزگار غرق نفسانیات و وسوسه های شیطانی نشده و با ترس از خدا همیشه او را ناظر بر کار خود دانسته و لحظه ایی غفلت ننماییم.)
حضرت علی علیه السلام خانه ایی که قاضی شریح خریداری نموده را اینگونه تجسم می فرمایند:
«تجمع هذه الدار حدود اربعه» این خانه دارالغرور را چهار دیوار احاطه می کند.(3) (تعریف حدود خانه و تحدید آن دلیل بر بی ارزشی دنیاست و امام (علیه اسلام) می خواهد بدین طریق شریح ها را موعظه کند.)
1-« الحُّد الاول تینتهی الی دواعی الآفات» حد اول منتهی به اسباب آفات و بلایا است.
( لازمه ی وجود خانه علاقه به اموری است که باعث کمال خانه داری می باشد از قبیل وجود همسر، خدمتگزار، مرکب سواری و آنچه که بر این ها مترتب است و بدنبال آن می آید چون فرزند و کنیز و... بقیه ی افزون طلبی های دنیا که وجود هر یک باعث ایجاد نیاز به امور دیگران است. آنان که غنی ترند محتاج ترند و همه این امور در معرض آفات و بلاها و امراض و مرگ و میرها می باشند. اینها اموری هستند که باعث گرفتاری و..... وبال هستند اما تا حد نیاز معقول می باشد به همین علت امام (علیه اسلام) اولین رکن و حد این خانه را به این امر اختصاص داده اند.)
2- «الحُّد الثانی ینتهی الی دواعی المصیبات» ؛ حد دوم منتهی به اسباب مصیبت ها است.
(این حد و رکن اشاره به همان امور نخستین دارد که از لوازم و نیازمندی های خانه است اما به اعتبار این که این امور در معرض آفات و امراض و مرگ و میرهاست که اسباب و لوازم آن مصیبت ها می باشد ، چون دواعی آفات (اسباب) نیازمند دواعی مصیبت هاست این دو امر را پشت سر هم قرار داده .) (3)
3- « الحُّد الثالث ینتهی الی الهوی المُردی » حد سوم منتهی می شود به خواهش نفس و طول امل که سبب هلاک دین و دنیا است.
– واژه المُردی به معنای هلاک کننده است- زیرا کسی که در دنیا به جستجوی تهیه ی منازل می افتد معلوم می شود به دنیا وابستگی های فراوان دارد و بدون توجه به امر خداوند از تمایلات شهوانی و نفسانی پیروی می کند و از مجموعه ی این مطالب تعبیر به هوا و هوس می شود و روشن است که این امر موجب سقوط انسان در دوزخ و هلاکت وی در آن است دلیل آن که این امر را در حد سوم دانسته آن است که خانه و متعلقات آن و آنچه که انگیزه ی طلب آن می شود لازمه ی هوا و هوس و تمایلات طبیعی هلاک کننده که پیوسته هر کدام تاکید کننده دیگری است و هر یک برانگیزاننده ی دیگری است.
4- « الحُّد الرابع ، ینتهی الی الشیطان المُغوی» حد چهارم منتهی می شود به شیطان گمراه کننده ، که به وسیله علایق به متعلقات آن در معاصی می افتد و در تدبیر آخرت دچار غفلت می شود.
حضرت این حد را آخرین رکن قرار داده به دلیل آن که دورترین محدوده ای است که حدود دیگر به آن پایان می پذیرد. به این بیان که شیطان از جهت گمراه کنندگی سر آغاز علاقه ی آدمی به دنیا و انگیزه پیروی نفس از هوا و هوس است شیطان به این طریق آدمی را گمراه می کند.
معاصی و امور شهوانی که آدمی را از رفتن به راه حق باز می دارد در پیش انسان جلوه می دهد و به او القا می کند که این امور برایش اصلح است.
« و منه یشرع باب هذه الدار» این جمله اشاره می کند به این که شیطان به منظور گمراه کردن و اغوا گریش اموری را که لازمه اش دنیا طلبی و به دست آوردن کالای بی ارزش آن می باشد. بر می انگیزد و آدمی را وادار می کند برآن که به فکر خرید و به دست آوردن خانه و لوازم و متعلقات آن بیفتد. بنابر این شیطان به منزله حد چهارم خانه است و آنچه به سبب اغواگری او به وجود می آید و به آن وسیله باب دخول در دنیا طلبی و خرید و به دست آوردن منزل و خانه باز می شود.
اکنون بیندیشید به نکته های ظریف بلاغی و پند حکمت آمیزی که در این فراز از سخنان حضرت وجود دارد و همین ها باعث امتیاز و برتری آن از گفته های دیگران می باشد. از جمله حکمت ها ، آن است که این سخن دنیا را به طور کامل بی مقدار نشان می دهد. درهای طلب آن را به روی آدمی مسدود می سازد و او را به سوی خدا سوق می دهد و به زهد حقیقی و همراه داشتن آن تشویق می فرماید.
غفلت از آخرت انگیزه ی خرید خانه جدید و پرداخت بهای آن خروج از عزت قناعت و دخول در ذلت در خواست و التماس است. چون قناعت یعنی راضی بودن و اکتفا کردن بر مقدار ضرورت از مال و آنچه مورد نیاز باشد. لازمه قناعت کم احتیاجی به مردم و بی نیازی از آن ها ست و عزت و قناعت به خاطر همین امر برای انسان حاصل می شود. هر گاه از عزت قناعت خارج شدی به افزون طلبی و در نتیجه نیازمند به مردم می شوی که بدین علت به خواری و التماس خواهی افتاده که نیاز خود را توسط التفاط دیگران رفع نمایی. از آنجایی که انسان دارای کرامت نفس است خداوند ذلت و خواری او را نمی خواهد به همین خاطر راه را برایش به جهت اعتبار بخشیدن و عزت نفس روشن و مهیا می سازد.
پی نوشت ها
1- شرح نهج البلاغه ابن الحدید ج 14 ص 28
2- نامه 3 نهج البلاغه
3- ترجمه نهج البلاغه زمانی ج 2 ص 149
4- شرح، شرح نهج البلاغه ابن میثم، مترجم محمدی مقدم ج 4 ص 586