»» مقام معظم رهبری:میزان حال فعلی افراد است قسمت 2
یک شاخص دیگر در مشى امام و خط امام که خیلى مهم است، مسئلهى محاسبات معنوى و الهى است. امام در تصمیمگیرىهاى خود، در تدابیر خود، محاسبات معنوى را در درجهى اول قرار میداد. یعنى چه؟ یعنى انسان براى هر کارى که میخواهد بکند، در درجهى اول هدفش کسب رضاى الهى باشد؛ کسب پیروزى نباشد، به دست گرفتن قدرت نباشد، کسب وجاهت پیش زید و عمرو نباشد. هدف اول، رضاى الهى باشد. این یک. بعد هم به وعدهى الهى اطمینان و اعتماد داشته باشد. وقتى انسان هدفش رضاى خدا بود، به وعدهى الهى هم اعتماد و اطمینان داشت، آن وقت دیگر یأس معنا ندارد، ترس معنا ندارد، غفلت معنا ندارد، غرور معنا ندارد.
امام آن وقتى که تنها بود، مبتلاى به ترس نشد، مبتلاى به یأس نشد؛ آن وقتى هم که همهى ملت ایران یکصدا نام او را فریاد زدند، بلکه ملتهاى دیگر هم به او عشق ورزیدند و این را ابراز کردند، دچار غرور نشد. آن وقتى که خرمشهر به وسیلهى متجاوزین عراقى از دست رفت، امام مأیوس نشد؛ آن وقتى هم که خرمشهر را رزمندگان ما با دلاورى و فداکارى خود گرفتند، امام مغرور نشد؛ فرمود «خرمشهر را خدا آزاد کرد»؛ یعنى ما هیچکارهایم. در همهى حوادث گوناگون دوران زعامت آن بزرگوار، امام همینجور بود.
آن وقتى که تنها بود، وحشت نکرد؛ آن وقتى که غلبه و قدرت با او بود، مغرور نشد؛ غفلت هم نکرد. این اعتماد به خداست. وقتى رضاى خدا بود، قضیه این است.
به وعدهى الهى باید اعتماد کرد. خداى متعال در سورهى «انّا فتحنا» میفرماید: «و یعذّب المنافقین و المنافقات و المشرکین و المشرکات الظّانّین باللَّه ظنّ السّوء»؛(6) خصوصیت منافق و مشرک از جمله این است که به خدا سوءظن دارند، وعدهى الهى را قبول ندارند، باور ندارند. اینکه خدا میگوید: «و لینصرنّ اللَّه من ینصره»،(7) این را آدم مؤمن با همهى وجود قبول دارد؛ منافق این را قبول ندارد. خداوند میفرماید: «علیهم دائرة السّوء و غضب اللَّه علیهم و لعنهم و اعدّ لهم جهنّم و ساءت مصیرا».(8) کسانى که به خدا سوءظن دارند، وضعیتشان اینجور است.
امام به وعدهى الهى اطمینان داشت. ما براى خدا مجاهدت میکنیم، قدم براى خدا برمیداریم، همهى تلاش خودمان را به میدان مىآوریم؛ نتیجه را خداى متعال - آنچنان که وعده فرموده است - تحقق خواهد داد. ما براى تکلیف کار میکنیم؛ اما خداى متعال بر همین عمل براى تکلیف، بهترین نتیجه را به ما خواهد داد. این یکى از خصوصیات مشى امام و خط امام است. راه انقلاب، صراط مستقیم انقلاب این است.
یکى از چیزهائى که در همین زمینه وجود داشت، رعایت تقواى عجیب امام در همهى امور بود. تقوا در مسائل شخصى یک حرف است؛ تقوا در مسائل اجتماعى و مسائل سیاسى و عمومى خیلى مشکلتر است، خیلى مهمتر است، خیلى اثرگذارتر است. ما نسبت به دوستانمان، نسبت به دشمنانمان چه میگوئیم؟ اینجا تقوا اثر میگذارد. ممکن است ما با یکى مخالف باشیم، دشمن باشیم؛ دربارهى او چگونه قضاوت میکنید؟
اگر قضاوت شما دربارهى آن کسى که با او مخالفید و با او دشمنید، غیر از آن چیزى باشد که در واقع وجود دارد، این تعدى از جادهى تقواست. آیهى شریفهاى که اول عرض کردم، تکرار میکنم: «یا ایّها الّذین امنوا اتّقوا اللَّه و قولوا قولا سدیدا». قول سدید، یعنى استوار و درست؛ اینجورى حرف بزنیم. من میخواهم عرض بکنم به جوانان عزیزمان، جوانهاى انقلابى و مؤمن و عاشق امام، که حرف میزنند، مینویسند، اقدام میکنند؛ کاملاً رعایت کنید. اینجور نباشد که مخالفت با یک کسى، ما را وادار کند که نسبت به آن کس از جادهى حق تعدى کنیم، تجاوز کنیم، ظلم کنیم؛ نه، ظلم نباید کرد. به هیچ کس نباید ظلم کرد.
من یک خاطره از امام نقل کنم. ما یک شب در خدمت امام بودیم. من از ایشان پرسیدم نظر شما نسبت به فلان کس چیست - نمیخواهم اسم بیاورم؛ یکى از چهرههاى معروف دنیاى اسلام در دوران نزدیک به ما، که همه نام او را شنیدند، همه میشناسند - امام یک تأملى کردند، گفتند: نمیشناسم.
بعد هم یک جملهى مذمتآمیزى راجع به آن شخص گفتند. این تمام شد. من فرداى آن روز یا پسفردا - درست یادم نیست - صبح با امام کارى داشتم، رفتم خدمت ایشان. بمجردى که وارد اتاق شدم و نشستم، قبل از اینکه من کارى را که داشتم، مطرح کنم، ایشان گفتند که راجع به آن کسى که شما دیشب یا پریشب سؤال کردید، «همین، نمیشناسم». یعنى آن جملهى مذمتآمیزى را که بعد از «نمیشناسم» گفته بودند، پاک کردند. ببینید، این خیلى مهم است.
آن جملهى مذمتآمیز نه فحش بود، نه دشنام بود، نه تهمت بود؛ خوشبختانه من هم بکلى از یادم رفته که آن جمله چه بود؛ یعنى یا تصرف معنوى ایشان بود، یا کمحافظگى من بود؛ نمیدانم چه بود، اما اینقدر یادم هست که یک جملهى مذمتآمیزى بود. همین را ایشان آن شب گفتند، دو روز بعدش یا یک روز بعدش آن را پاک کردند؛ گفتند: نه، همان نمیشناسم. ببینید، اینها اسوه است؛ «لقد کان لکم فى رسولاللَّه اسوة حسنة».
دربارهى زیدى که شما او را قبول ندارید، دو جور میشود حرف زد: یک جور آنچنانى که درست منطبق با حق است، یک جور هم آنچنانى که در آن آمیزهاى از ظلم وجود دارد. این دومى بد است، باید از آن پرهیز کرد. درست همانى که حق است، صدق است و شما در دادگاه عدل الهى میتوانید راجع به آن توضیح دهید، بگوئید، نه بیشتر. این یکى از خطوط اصلى حرکت امام و خط امام است که ماها باید به یاد داشته باشیم.
یکى دیگر از خطوط اصلى خط امام، نقش مردم است؛ هم در انتخابات که امام در این کار واقعاً یک حرکت عظیمى انجام داد، هم در غیر انتخابات، در مسائل گوناگون اجتماعى. در هیچ انقلابى در دوران انقلابها - که نیمهى اول قرن بیستم، دوران انقلابهاى گوناگون است؛ در شرق و غرب دنیا انقلابهاى مختلفى با شکلهاى مختلف به وجود آمد - سابقه ندارد که دو ماه بعد از پیروزى انقلاب، یک رفراندوم عمومى براى انتخاب شیوهى حکومت و نظام حکومتى انجام بگیرد؛ اما به همت امام در ایران این اتفاق افتاد. هنوز یک سال از انقلاب نگذشته بود که قانون اساسى تدوین و تصویب شد.
در آن ماههاى اول که تدوین قانون اساسى هنوز انجام نشده بود و تأخیر افتاده بود، یادم هست یک روز امام ماها را خواستند، رفتیم قم - آن وقت ایشان هنوز قم بودند - با اوقات تلخى گفتند که قانون اساسى را زودتر تدوین کنید. آن وقت انتخابات مجلس خبرگان راه افتاد و مردم خبرگان را براى تدوین قانون اساسى انتخاب کردند؛ بعد هم که قانون اساسى تدوین شد، آن را به رأى عمومى گذاشتند؛ رفراندوم شد، مردم قانون اساسى را انتخاب کردند.
بعد هم انتخابات ریاست جمهورى و مجلس برگزار شد. در سختترین دوران جنگ که تهران زیر بمباران دشمن بود، انتخابات تعطیل نشد؛ حتّى تا امروز یک روز انتخابات در ایران تأخیر نیفتاده است. کدام دموکراسى را در دنیا شما سراغ دارید؟ انقلابها که هیچ؛ در هیچ دموکراسىاى، با این دقت، سر موقع، آراء مردم به صندوقها ریخته نمیشود. این خط امام است.
در غیر مسائل انتخابات هم بارها مردم مورد توجه امام قرار گرفتند و امام به نقش آنها اشارهى روشن کردند، گاهى تصریح کردند؛ در یک جاهائى گفتند: اگر مسئولین فلان کار را که باید انجام بدهند، انجام ندهند، مردم خودشان وارد میشوند و انجام میدهند.
یک نقطهى دیگر از نقاط روشن خط امام، جهانى بودن نهضت است. امام نهضت را جهانى میدانست و این انقلاب را متعلق به همهى ملتهاى مسلمان، بلکه غیر مسلمان معرفى میکرد. امام از این ابائى نداشت. این غیر از دخالت در امور کشورهاست، که ما نمیکنیم؛ این غیر از صادر کردن انقلاب به سبک استعمارگران دیروز است، که ما این کار را نمیکنیم، اهلش نیستیم؛ این معنایش این است که بوى خوش این پدیدهى رحمانى باید در دنیا پراکنده شود، ملتها بفهمند که وظیفهشان چیست، ملتهاى مسلمان بدانند که هویتشان چگونه است و کجاست.
یک نمونهى این نگاه جهانى، موضعگیرى امام در باب فلسطین است. امام صریحاً فرمود: اسرائیل یک غدهى سرطانى است. خوب، غدهى سرطانى را چه کار میکنند؟ غیر از قطع غده، چه علاجى میتوان براى آن کرد؟ امام ملاحظهى کسى را نکرد. منطق امام این بود. این حرف شعارى نیست؛ این منطقى است.
فلسطین یک کشور تاریخى است. در طول تاریخ، کشورى وجود داشته است به نام فلسطین. یک عدهاى با پشتیبانى قدرتهاى ستمگر عالم آمدهاند با عنیفترین و شدیدترین وجهى این ملت را از این کشور بیرون کردهاند؛ کشتند، تبعید کردند، شکنجه کردند، اهانت کردند، این ملت را بیرون کردند - که امروز چند میلیون آوارهى فلسطینى در کشورهاى همجوار فلسطین اشغالى و در کشورهاى دیگر زندگى میکنند؛ اغلب هم توى اردوگاهها - در واقع آمدند کشور را از صحنهى جغرافیا حذف کردند، ملت را بکلى از هستى ساقط کردند، یک واحد جغرافیائى جعلى و جدیدى به جاى آن تحمیل کردند و اسمش را گذاشتند اسرائیل. ببینید منطق چه اقتضاء میکند؟ حرفى که ما در مورد مسئلهى فلسطین داریم، یک حرف شعارى نیست؛ یک حرف صددرصد منطقى است.
یک عده قدرتمند که در رأس آنها اول انگلیس بود، بعد هم آمریکا ملحق شد، دنبالهروِ آنها هم کشورهاى غربى، آمدهاند میگویند کشور فلسطین و ملت فلسطین باید حذف بشوند تا به جاى آن، کشورى به نام اسرائیل و ملت جعلىاى به نام ملت اسرائیل به وجود بیاید.
این یک حرف؛ یک حرف دیگر هم در مقابلش هست که حرف امام است؛ میگوید: نه، این واحد جعلى و تحمیلى باید حذف شود؛ به جاى آن، ملت اصلى و کشور اصلى و واحد جغرافیائى اصلى سر کار بیاید. از این دو حرف، کدام منطقى است؟ آن حرفى که متکى به سرنیزه و سرکوب است و میخواهد یک نظام سیاسى را، یک واحد جغرافیائىِ تاریخى را با چند هزار سال سابقه، بکلى از صحنهى جغرافیا حذف کند، این منطقى است یا آن حرفى که میگوید نه، این واحد اصلى جغرافیائى باید بماند، آن واحد جعلى و تحمیلى باید از بین برود؟ امام این را میگفت.
این منطقىترین حرفى است که در باب اسرائیل غاصب و در باب مسئلهى فلسطین میشود گفت. امام این را گفت؛ صریح هم این را بیان کرد. حالا اگر کسى این حرف را به اشاره هم بیان کند، یک عدهاى که مدعى خط امامند، میگویند آقا چرا این حرف گفته شد؟! خوب، این حرف امام است؛ این منطق امام است؛ این منطق صحیح است؛ همهى مسلمانان عالم، همهى آزادگان عالم، ملتهاى بىطرف باید این حرف را قبول کنند و بپذیرند. این، درست است. این، موضع امام است.یک نکتهى آخر هم عرض بکنم. شما برادران و خواهران عزیز در گرماى هوا تحمل کردید؛ خداوند انشاءاللَّه شما را مأجور بدارد. یک نکتهى اساسى دیگر در مورد خط امام و راه امام این است که امام بارها فرمود قضاوت در مورد اشخاص باید با معیار حال کنونى اشخاص باشد. گذشتهى اشخاص، مورد توجه نیست. گذشته مال آن وقتى است که حال فعلى معلوم نباشد. انسان به آن گذشته تمسک کند و بگوید: خوب، قبلاً اینجورى بوده، حالا هم لابد همان جور است. اگر حال فعلى اشخاص در نقطهى مقابل آن گذشته بود، آن گذشته دیگر کارائى ندارد. این همان قضاوتى بود که امام امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) با جناب طلحه و جناب زبیر کرد. شما باید بدانید طلحه و زبیر مردمان کوچکى نبودند.
جناب زبیر سوابقى درخشان دارد که نظیر آن را کمتر کسى از اصحاب امیرالمؤمنین داشت. بعد از به خلافت رسیدن جناب ابىبکر، در همان روزهاى اول، پاى منبر ابىبکر چند نفر از صحابه بلند شدند، اظهار مخالفت کردند، گفتند: حق با شما نیست؛ حق با علىبنابىطالب است. اسم این اشخاص در تاریخ ثبت است. اینها چیزهائى نیست که شیعه نقل کرده باشد؛ نه، این در همهى کتب تواریخ ذکر شده است. یکى از آن اشخاصى که پاى منبر جناب ابىبکر بلند شد و از حق امیرالمؤمنین دفاع کرد، زبیر است. این سابقهى زبیر است.
مابین آن روز و روزى که زبیر روى امیرالمؤمنین شمشیر کشید، فاصله بیست و پنج سال است. حالا برادران اهل سنت از طرف طلحه و زبیر اعتذار میکنند، میگویند آنها اجتهادشان به اینجا منتهى شد؛ خیلى خوب، حالا هر چى. ما راجع به اینکه آنها در مقابل خداى متعال چه وضعى دارند، الان در مقام آن نیستیم؛ اما امیرالمؤمنین با اینها چه کرد؟ جنگید. امیرالمؤمنین از مدینه لشکر کشید، رفت طرف کوفه و بصره، براى جنگ با طلحه و زبیر. یعنى آن سوابق محو شد، تمام شد. امام ملاکش این بود، معیارش این بود.
بعضىها با امام از پاریس تو هواپیما بودند و آمدند ایران؛ اما در زمان امام به خاطر خیانت اعدام شدند! بعضىها از دورانى که امام در نجف بود و بعد که به پاریس رفت، با ایشان ارتباط داشتند، در اول انقلاب هم مورد توجه امام قرار گرفتند؛ اما بعد رفتار اینها، موضعگیرىهاى اینها موجب شد که امام اینها را طرد کرد، از خودش دور کرد. میزان، وضعى است که امروز بنده دارم. اگر خداى نکرده نفس اماره و شیطان، راه را در مقابل من منحرف کردند، قضاوت چیز دیگرى خواهد بود. مبناى نظام اسلامى این است و امام اینجورى عمل کرد.
خطوط دیگرى را هم در زمینهى راه امام و خط امام میشود بیان کرد. آنچه که عرض شد، مهمترین و مؤثرترینها بود. خوب است برادران، جوانان، اهل فکر و تحقیق، طلاب، دانشجویان، روى این مبانى فکر کنند، روى اینها کار کنند. فقط متن باقى نمانَد؛ این متنها درست توضیح داده شود، تبیین شود.
همه، بخصوص جوانهاى عزیز ما این را بدانند؛ آنچه که بعد از رحلت امام تا امروز اتفاق افتاده است، از دشمنىها، کارشکنىها، هر کارى که کردند، از هر نوعى که انجام دادند، نتوانسته است در پایههاى این نظام اندک تزلزل و تکانى ایجاد کند؛ بلکه بعکس، هر ضربهاى که دشمن حوالهى جمهورى اسلامى کرده است، در نتیجه به استحکام بیشتر جمهورى اسلامى انجامیده است؛ درست مثل هشت سال جنگ تحمیلى.
هشت سال همهى قدرتهاى سیاسى و نظامى و مالى بزرگ دنیا پشت سر رژیم بعثى عراق ایستادند، با ایران اسلامى جنگیدند، همهى توان خودشان را به میدان آوردند تا جمهورى اسلامى را شکست بدهند یا تضعیف کنند؛ نتیجه چه شد؟ وقتى که این هشت سال تمام شد، دنیا با کمال حیرت، ناظر به پا خاستن جمهورى اسلامى با یک قدرت دفاعى و نظامى بمراتب قوىتر و عظیمتر از هنگام جنگ شد. قدرت جمهورى اسلامى بعد از جنگ آنچنان در دنیا طلوع کرد که چشمها را خیره کرد. امروز هم همین جور است. هر اتفاقى که دشمنان برنامهریزى کنند، افراد سادهدل و خام و غافل به هر نحوى با دشمنان همراهى کنند، با ایستادگى ملت ایران، نتیجهاش تقویت بیشتر جمهورى اسلامى است.
شما دیدید فتنهاى به وجود آمد، کارهائى شد، تلاشهائى شد، آمریکا از فتنهگران دفاع کرد، انگلیس دفاع کرد، قدرتهاى غربى دفاع کردند، منافقین دفاع کردند، سلطنتطلبها دفاع کردند؛ نتیجه چه شد؟ نتیجه این شد که در مقابل همهى این اتحاد و اتفاق نامیمون، مردم عزیز ما، ملت بزرگ ما در روز نهم دى، در روز بیست و دوى بهمن، آنچنان عظمتى از خودشان نشان دادند که دنیا را خیره کرد. ایران امروز، جوان امروز، تحصیلکردهى امروز، ایرانیان امروز، آنچنان وضعیتى دارند که هر توطئهاى را دشمن علیه نظام جمهورى اسلامى زمینهچینى کند، به توفیق الهى توطئه را خنثى میکنند. منتها توجه داشته باشید؛ باید تقوا پیشه کنیم. آنچه ما را قوى میکند، تقواست؛ آنچه ما را آسیبناپذیر میکند، تقواست؛ آنچه ما را به ادامهى این راه تا رسیدن به اهداف عالیه امیدوار میکند، تقواست.
پروردگارا! به محمد و آل محمد توفیق تقوا به همهى ما، به آحاد این ملت مرحمت بفرما. پروردگارا! دلها را به هم نزدیک کن. پروردگارا! محور خط امام و شخصیت امام و هویت واقعى این انقلاب را روزبهروز در میان ملت ما برجستهتر کن. پروردگارا! قلب مقدس ولىعصر را از ما راضى و خشنود کن؛ ارواح طیبهى شهدا را از ما خشنود کن؛ روح مطهر امام بزرگوار را از ما خشنود بفرما.
بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
والعصر. انّ الانسان لفى خسر. الّا الّذین امنوا و عملوا الصّالحات
و تواصوا بالحقّ و تواصوا بالصّبر.(9)
خطبهى دوم
بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
والحمد للَّه ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام على سیّدنا محمّد و اله الطّاهرین سیّما علىّ امیرالمؤمنین و الصّدّیقة الطّاهرة
و الحسن و الحسین سیّدى شباب اهل الجنّة و علىّبنالحسین زینالعابدین و محمّدبنعلىّ باقر علم الأوّلین و الأخرین
و جعفربنمحمّد الصّادق و موسىبنجعفر الکاظم و علىّبنموسى الرّضا و محمّدبنعلىّ الجواد و علىّبنمحمّد الهادىّ و الحسنبنعلىّ الزّکىّ العسکرىّ و الحجّة القائم المهدىّ صلوات اللَّه علیهم اجمعین
و صلّ على ائمّة المسلمین و حماة المستضعفین و هداة المؤمنین
اوصیکم عباد اللَّه بتقوى اللَّه
همهى برادران و خواهران را بار دیگر به رعایت تقواى الهى دعوت و توصیه میکنم. امروز جهان اسلام، بلکه سرتاسر جهان، شاهد تحولات بزرگى است که خبر میدهد از تغییر معادلات جهانى. توجه ملت ایران به این تحولات، از این نقطهنظر حائز اهمیت است.
یک مسئله، مسئلهى فلسطین، مسئلهى غزه و - بخصوص در این آخرى - مسئلهى حملهى به این کاروانى است که براى امداد و شکستن حصر غزه حرکت میکرد و مورد حملهى صهیونیستهاى غدار و قسىالقلب قرار گرفت. آنچه که در قضیهى فلسطین در این سال اخیر یا ماههاى اخیر بالخصوص بیشتر مورد توجه است، یکى مسئلهى یهودىسازى فلسطین است. سیاست رژیم صهیونیستى این است که بتدریج آثار اسلامى را بکلى از منطقهى فلسطین و ساحل غربى رود اردن - که خود آنها تصدیق دارند که این منطقه، منطقهى اشغالى است؛ و دنیا این را قبول دارد و این همه قطعنامهى سازمان ملل پشت سرش هست - حذف کند و این منطقه را یهودىسازى کند.
شهرکسازىهاى غیر قانونى و ظالمانه، ویران کردن خانههاى مردم، دستکارى در شهر الخلیل و در شهر قدس با هدف یهودىسازى، براى این است که ریشهى اسلام را به خیال خودشان از کشور فلسطین قطع کنند. این یک نقطه است، که بسیار مهم است و دنیاى اسلام باید در مقابل این مسئله با همهى وجود بایستد و مانع این جنایت بزرگ بشود.
یکى هم محاصرهى ظالمانهى غزه است که این محاصره سه سال شد؛ یک حرکت بسیار سبعانه، قساوتآمیز، وحشیانه، و با شگفتى فراوان مورد تأیید و تصدیق و حمایت آمریکا و انگلیس و قدرتهاى غربى که داعیهى دفاع از حقوق بشر را هم دائم تکرار میکنند. سه سال است که یک و نیم میلیون جمعیت را محاصره کردهاند؛ نه میگذارند دارو برود، نه میگذارند غذا برود، در آب آشامیدنىشان اخلال میکنند، در نیروى برقشان اخلال میکنند، در رسیدن سیمان و مصالح ساختمانى براى اینکه ویرانىهاى جنگ را از بین ببرند، اخلال میکنند - این کاروانى که میرفت، بخش عمدهاى از محمولهى آن سیمان بود، براى اینکه مردم بتوانند خانههاى خراب خودشان را تعمیر کنند - علاوهى بر اینها به طور متناوب گلولهباران هم میکنند، آدمکشى هم میکنند، کودکان مظلوم و زن و مرد را به قتل هم میرسانند. این، حرکت رژیم صهیونیستى است.
سازمانهاى مدعى حقوق بشر ایستادهاند تماشا میکنند. قدرتهاى غربى نه فقط تماشا، بلکه حمایت میکنند. متأسفانه بسیارى از کشورهائى که باید دفاع کنند - یعنى برخى کشورهاى عربى، برخى کشورهاى اسلامى - سکوت محض کردهاند؛ اگر نگوئیم حتّى رفتارهاى خائنانه در پشت سر. خیلى وضع عجیبى است.
این حرکت اخیرى که صهیونیستها کردند - یعنى مورد تهاجم قرار دادند این چند کشتىاى را که وسائل میبرد طرف غزه، براى اینکه بشکند این محاصره را در دریاى آزاد، نه در ساحلهاى خودشان و محیط دریائى متعلق به خودشان - از دو بعد باید مورد توجه قرار بگیرد:
یکى خوى توحش صهیونیستهاست که این را دنیا دیگر فهمید. دنیا باید بفهمد. صهیونیستها ادعا میکنند که ما براى بازرسى یا براى اینکه بگوئیم به سمت غزه نیائید، وارد کشتىهاى اینها شدیم - که البته مثل سگ دروغ میگویند! براى حمله رفتند، نقشهى حمله کشیدند، اهدافشان هم مشخص است - اینها ولو براى اندرزگوئى هم رفته باشند، باز برخلاف همهى مقررات بینالمللى رفتار کردند.
یک کشتى دارد در دریاى آزاد حرکت میکند؛ شما حداکثر کارى که میتوانستید بکنید، این بود که نگذارید آنها وارد بنادر شما بشوند. چرا وسط دریا رفتید، به اینها حمله کردید، کشتار کردید، عدهى زیادى را کشتید، عدهى بیشترى را مجروح کردید، عدهى بیشترى را اسیر کردید؟ چرا؟ خوى توحش. این همان چیزى است که جمهورى اسلامى سى سال است آن را فریاد میزند و غربىهاى دورو و دروغگو و ریاکار این را ندیده و نشنیده میگیرند. امروز همهى دنیا به چشم دید که اینها چقدر خوى توحش دارند.
نکتهى دومى که این موضوع را باید در کانون توجه قرار بدهد، این است که صهیونیستها در محاسبهى خودشان خطا کردند. آنها اشتباه بزرگى کردند. این اشتباه در سالهاى اخیر دارد مکرراً اتفاق مىافتد. حملهى به لبنان کردند، اشتباه کردند؛ حملهى به غزه کردند، اشتباه کردند؛ حملهى به این کشتىها کردند، اشتباه کردند. این اشتباهها یکى پس از دیگرى نشاندهندهى این است که رژیم غاصب صهیونیستى به نهایت قطعى خود - یعنى سرنگون شدن و ساقط شدن در درهى نیستى - دارد قدم به قدم نزدیک میشود.
یک حادثهى مهم دیگر که خوب است ملت ما به اهمیت آن توجه داشته باشد و این حادثه معنا دارد، اتفاقى است که در گردهمائى طولانى مربوط به ان.پى.تى در نیویورک افتاد. اصلاً این گردهمائى را تشکیل داده بودند تا قدرتهاى زورگو بتوانند به برکت این گردهمائى، ملتهائى را که هنوز به انرژى هستهاى دسترسى پیدا نکردهاند، باز هم محدودتر کنند، موانع سر راه آنها را بیشتر کنند. البته دلشان میخواست و برنامهریزى کرده بودند که در این اجلاس، بالخصوص نسبت به جمهورى اسلامى کینهورزى خودشان را آشکار کنند. درست عکس آنچه که میخواستند، اتفاق افتاد.
تقریباً یک ماه این گردهمائى طول کشید. به جاى اینکه آنها بتوانند مقاصد خودشان را پیش ببرند و کشورهائى مثل جمهورى اسلامى را محدود کنند، نتیجهاى که از این کنفرانس طولانى به دست آمد، این بود که قدرتها به وسیلهى 189 کشور موظف شدند که سلاحهاى هستهاى خودشان را نابود کنند؛ از ادامهى تولید این سلاحها مانع بشوند؛ حق دستیابى به قدرت هستهاى صلحآمیز به وسیلهى کشورهاى دیگر شناخته شد و رژیم صهیونیستى - که دایههاى او در این کنفرانس بشدت هم به نفع او فعال بودند - محکوم شد به اینکه بایستى به قرارداد ان.پى.تى بپیوندد؛ درست عکس آنچه آنها میخواستند.
این حادثهى کوچکى نیست؛ این نشاندهندهى این است که قدرت زورگو و متکبر و مستکبر آمریکا و دیگر قدرتهاى زورگو و دنبالهروان اینها در دنیا حرفشان پیشروى ندارد. امروز دیگر آمریکا در موضعى نیست که بتواند در سیاستهاى بینالمللى دخالت مؤثر بکند. جمهورى اسلامى با ایستادگى سى سالهى خود توانسته است وضعیتى را در افکار عمومى جهان به وجود بیاورد که نه فقط ملتها، حتّى دولتها هم - یعنى 189 دولت - در مقابل آمریکا مىایستند و علىرغم او تصمیمگیرى میکنند و رأى میدهند. اینها جزو بشارتهاى الهى است به ملت بزرگ ایران.
مسائل دیگرى هم هست، یادداشت شده بود که عرض بشود؛ اما وقت گذشته است. امیدواریم که پروردگار عالم همهى شما برادران و خواهران مؤمن را، و همهى مردم عزیز ایران را مشمول توجهات خود قرار بدهد و روزبهروز بر پیروزىهاى پىدرپى این ملت بیفزاید.
پروردگارا! با لطف خود و عنایت خود و توجه خود، دلهاى ملتهاى مسلمان را به یکدیگر نزدیک کن؛ امت اسلامى را متحد و مقتدر بگردان؛ ملت ایران را سربلند بفرما؛ گرفتارىها را از میان این ملت برطرف بفرما.
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » صبا ( پنج شنبه 89/3/27 :: ساعت 10:30 صبح )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ
یادمان باشدآیه الکرسیرهبریچند حدیث زیبا در مورد دوستحدیث قدسیبعضی از همینها....سوالاتی تلخ از مردی با عبای شکلاتیفهرست سوالات روز خواستگاریاشاره به بی عقلی منافقان در قرآنفضیلت نماز شبداستان زیبا و تاثیرگذار یک بار اعتماد جوانی گناهکار به حضرت زهراخداوند بی نیاز از سعی ماستجنگ سایبری چیست؟هدف گرفتن رهبری، برنامه چندساله فتنهگران/ سلسه نامههای سرگشاده ازندگینامه حضرت آیتاللهالعظمی سیدعلی خامنهای[همه عناوین(140)][عناوین آرشیوشده]