بعضی از همینها....
از سخنان مقام معظم رهبری در سفر به خطه شیروان و اشاره به مسئله افرادی که در عرف معمولی از آنان به عنوان خانم بدحجاب نام برده میشود در حوزههای گوناگون در رابطه با این فرمایشات مسایلی مطرح شده است که برخی از آنان حوزه اندیشه را می کاود و گاه در حوزه سیاسی و در حوزه اجتماعی که شاید یکی از خاستگاههای اصلی این موضوع باشد ودر نهایت هرکسی از ظن خود یاری شد برای بسط این سخن روی این نوشتار با چند سوال و برداشت است.
قبل ازبیان آن، یک بار دیگر به دقت تمام، آن کلام را مرور میکنیم. «بعضی از همینهایی که در استقبال امروز بودند خانمهایی بودند که در عرف معمولی به آنها میگویند «خانم بدحجاب» اشک هم دارد از چشمش میریزد.
حالا چه کار کنیم، روشن کنید به مصلحت است؟ به حق است؟ نه، دل متعلق به این جبهه است، جان دلباخته این اهداف و آرمانهاست. او یک نقصی دارد مگر من نقص ندارم؟ نقص او ظاهر است نقصهای این حقیر باطن است، نمیبینند. گفتا شیخا هر آنچه گویی هستم آیا تو هر آنچه مینمائی هستی. ما همه یک نقص داریم، او هم یک نقص دارد با این نگاه و روحیه برخورد کنید البته انسان نهی از منکر هم میکند با زبان خوش نه با ایجاد نفرت بنابراین با قشر دانشجو ارتباط پیدا کنید.»
آنچه مشهود است:
نکته اول: به هیچ وجه احکام حجاب اسلامی آنچنان که ایدهآل جامعه اسلامی است، در این سخنان نفی نشده. بلکه در کمال دقت ،ذکر بدحجابی به عنوان یک نقص از کمال، ما را به این نکته رهنمون میسازد که باید در جهت برطرف کردن نقص تا رسیدن به کمال تلاش کرد.نهایت آنچه مورد نظر است پرهیز از یک سویهنگری و نگاه خودبرتربینی و روش های سلبی نسبت به اینگونه مسائل اجتماعی است. باید درد را در دو سو حس کرد تا همدردی کرد، یادش بخیر که گفت: «برای تبلیغ دینی به زندانی رفتم با روی ترش زندانیان مواجه شدم دیدم إشعار به درد خود، بهترین راه برای برطرف کردن دیوارهاست. با این جمله شروع کردم. من هم مثل شما هستم با یک تفاوت: گناه شما را فهمیدند و من هنوز گناهم پنهان مانده است.»
نکته دوم: آنچنان که برخی رسانههای خارجی عنوان میکنند و در داخل نیز برخی بر این باور اند ، آیا این گونه سخن، یک عقبنشینی از مواضع است؟
براستی آیا تاکنون نظر مقام معظم رهبری و دلسوزان و مراجع دینی غیر از این بوده؟ یا اینکه آن سخنان اشارهایست به یک تلقی عرفی که به اشتباه حجاب را شاید تمام ملاک برای دینداری میداند نه فقط یک ملاک از میان تمام ملاکها، ایشان با دقت تمام اشاره به [عرف معمولی] میکنند که آنچه در ظاهر میبینید آیینه تمام نمای باطن نیست گاهی مجموعه شرایط اجتماعی، فرهنگی، خانوادگی و حتی سیاسی موجب میشود تا مکنون ضمیر انسانی و آن باطن زیبای الهی مجال ظهور پیدا نکند. لذا به پیامبر عظیم الشان فرمودند: که فذکر ان نفعت الذکری چرا که تذکر موانع و حجابهای باطن را برطرف میکند و فرصت ظهور به آن باطن الهی را میدهد.
نکته سوم
برخی دیگر این بیانات را دلیلی برای نفی مطلق «گشت ارشاد» گرفته اند.
در این مقال در صدد دفاع از نام گشت ارشاد یا هر نام دیگری نیستم اما هیچکس منکر این نیست که برخورد با ناهنجاریها ی سازمان یافته و رفتارهای ساختارشکن در حوزه اجتماعی و اعتقادی امری ضروری است. پس هر مجموعهای که در صدد احیای این ضرورت باشد فلسفه قابل دفاعی خواهد داشت. قطعا در سخنان مقام معظم رهبری نیز با توجه به تاکیدات سابق ایشان بر احیای فرضیه امر به معروف و نهی از منکر چنین برداشتی وجود نداشته است. و اما آنچه در باب مشکلات گشت ارشاد در حوزه اجرا و یا عمل واقعی و عالمانه به فلسفه امر به معروف و نهی از منکر گفته میشود، لزوما قابل انکار نبوده و محل بررسی است.
نکته چهارم و آخر مقام و جلسه سخنرانی حضرت آقا، جلسه فقهی نبوده است و ایشان در مقام دادن فتوی نبودهاند تا ،برخی ازبزرگواران بانگاه فقهی خرده فقهی بگیرند یا نه، عموم مردم تلقی مجوزی برای حکمی فقهی در جهت تایید نظری بر خلاف مشهور داشته باشند بلکه کلام از لسان مرشد و رهبری در موضوع هدایت عمومی جامعه ادا میشود ، از باطنی که اعتقاد به جذب حداکثری و دفع حداقلی دارد، و درصدد امید بخشی به شریان حیاتی این جامعه و جوانانی است که شاید درگیر و دار وحشت این قرن هجوم، عقل دور اندیش خویش را گم کردهاند و رخت ناامیدی از دریای فیض الهی بر تن کردهاند.
و در آخر آنچه میماند ضرورت الگوپذیری از این کلام در برخوردهای عمومی است و استنباط این معنی که افراط در هر جهت زیان و خسران است همانطور که تفریط هم.